آتش بس یا آزمون افکار عمومی؟!
- شناسه خبر: 16718
- تاریخ و زمان ارسال: 4 تیر 1404 ساعت 20:59
- نویسنده: نشان نیوز

نشان نیوز؛ زهرا سلگی/ امروزه نئونازیسم دیگر یونیفرم نظامی و فریادهای خشن نیست!!بلکه شکل نرمی از سلطه گریست که با چهرهای آرام، زبان دیپلماسی باابزار رسانه ای تیترهای صلحطلبانه،و با تحریم های به ظاهر قانونی به حذف و کنترل ملت ها ادامه می دهد و همان سلطه قدیمی را در قالبی نو بازتولید میکند.
خشونت دیگر نه با تفنگ! بلکه با تحریم، عملیات روانی و رسانهها اعمال میشود. این نئونازیسم پروژهای است که هدف آن نه فقط سرکوب نظامی، بلکه تصرف ذهنها و اراده ملتهاست…
جنگ اخیر میان ایران آمریکا و رژیم صهیونیستی، تصویری دقیق از همین منطق سلطه را نمایان کرد/جایی که قدرتهایی که خود آغازگر و تشدیدکننده جنگ بودند، ناگهان پرچمدار آتشبس شدند!! آیا این آتشبس از روی صلحطلبی بود یا تلاشی برای حفظ چهره بینالمللیشان در شرایطی که جنگ از کنترل خارج شده بود؟!
از نگاه جامعهشناسی جنگ و رسانه، آتشبس در اوج درگیری میتواند بیشتر ابزاری برای آزمودن افکار عمومی باشد تا نشانهی تمایل واقعی به صلح.… این آتشبسها اغلب برای سنجش میزان مقاومت یا تمایل طرف مقابل به سازش مطرح میشوند.
در چنین سرایطی، ایران در موقعیتی قرار گرفت که اگر آتشبس را نمیپذیرفت، رسانههای جهانی او را بهعنوان مقصر جنگ معرفی میکردند، نه متجاوز واقعی را...
پذیرش آتشبس از سوی ایران نه نشانه ضعف، بلکه تصمیمی استراتژیک برای خنثیسازی پروژهای روانی بود که قصد داشت تصویر ایران را بهعنوان عامل ناامنی در منطقه بازنمایی کند.
اما رسانههای غربی، همصدا با محافل قدرت، بلافاصله این تصمیم را عقبنشینی جلوه دادند!
ایران نهتنها هدف تحریم و تهدید نظامی است، بلکه در معرض حملات سنگین روانی نیز قرار دارد. مردم ایران، همزمان با فشار اقتصادی، با پروژهای مواجهاند که ذهن و روح آنان را هدف گرفته است تا روایت قدرتهای سلطهگر را بپذیرند و در برابر نظام سلطه سر خم کنند.
از نظر جامعهشناسی فرهنگی، این روند چیزی نیست جز بازتولید خشونت نمادین!
در گذشته، نازیها با اردوگاههای مرگ، انسانها را حذف میکردند/امروزه نئونازیهای مدرن از پهپادها، تحریمهای هوشمند، و موجسازی رسانهای استفاده میکنند تا ملتها را از درون بفرسایند.
آمریکا بهعنوان بزرگترین صادرکننده جنگ و خشونت در جهان، در حالی پرچم صلح را بالا میبرد که تاریخچهای طولانی از مداخلات خونین در افغانستان، عراق، سوریه، لیبی و… ..دارد. این سیاست دوگانه، همواره با شعار (دموکراسی)و (مبارزه با تروریسم) تزیین شده، اما در عمل، چیزی جز فروپاشی اجتماعی، نابودی زیرساختها و آوارگی به بار نیاورده است.
در همین مسیر رژیم صهیونیستی نیز با حمایت بیقید و شرط آمریکا، سیاست حذف تدریجی فلسطینیان را دنبال میکند. روایتسازی از خود بهعنوان قربانی، در حالی که با بمباران، محاصره، قتلعام و تحریم، یکی از طولانیترین اشغالگریهای معاصر را مدیریت میکند، بخشی از پروژه نئونازیسم رسانهای است.
بنابراین واقعیت این است که صلح نیز به ابزار سلطه تبدیل شده است. قدرتها زمانی که از پیشبرد جنگ ناتوان میشوند، به ابزار نرمتری روی میآورند/ آتشبس، مذاکره، گفتوگو. اما پشت این چهره نرم، همان اراده تحمیلگر گذشته خوابیده است.
در نگاه آنها صلح واقعی زمانی ممکن است که ملتها از استقلال دست بکشند.
امروز جهان، بیش از هر زمان دیگری، گرفتار تضاد نه میان ملتها، بلکه میان ملتها و ساختارهای سلطهگر جهانی است. ساختارهایی که با ترکیب رسانه، تکنولوژی، اقتصاد و سلاح، سلطه را بازتولید میکنند و هر صدای مستقلی را تهدیدی برای نظم موجود میدانند.
کشور ایران، در این نبرد پیچیده نشان داد که با هوشمندی میتوان در میدان سیاست هم مقتدر بود و هم روایت خود را حفظ کرد.
پذیرش آتشبس از موضع قدرت، در حالی که رسانههای غربی در تلاش برای تحریف آن بودند، گواهی است بر بلوغ سیاسی نظام و ملت ایران….
بنابراین آنچه جهان نیاز دارد نه صلحِ ساختگی بر پایهی زور، بلکه گفتوگوی واقعی، توزیع عادلانه قدرت و پایان دادن به تجارت مرگ است.
اما تا زمانی که سیاست جهانی دستنشاندهی کارخانههای اسلحهسازی باشد، (صلح)فقط یک واژهی تبلیغاتی باقی خواهد ماند.
و اینجاست که ایران، نه بهعنوان آغازگر جنگ بلکه بهعنوان کشوری که در میانه هجمهها ایستاد دفاع کرد، و در برابر پروژهی جهانی حذف مقاومت تسلیم نشد، چهرهای متفاوت از یک ملت مستقل را به جهان نشان داد.
در جهانی که حقیقت در انحصار رسانههای سلطهگر تعریف میشود، ایران صدای متفاوتی است/ صدایی که نه با سلاح، بلکه با منطق مقاومت، مشروعیت خود را اثبات کرده است.